لب پاشویه

روح من در جهت تازه اشیا جاریست

لب پاشویه

روح من در جهت تازه اشیا جاریست

قتلگاه انقلاب اسلامی(فلج تئوریک در برابر یک فیلم)

پسر روشن آب | پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۷ ب.ظ | ۰ نظر

اکران محدود یک فیلم موهن در امریکا و سپس پخش آن توسط یک شبکه سلفی-سعودی به نام النصر مصر و همزمان انتشار آن در فضای سایبر و البته جنجال رسانه ای پیرامون آن ما را دچار یک غفلت اساسی نمود.

اما در این میان نقطه امیدوار کننده پهنه جغرافیایی گسترده واکنش ها و اعتراضات مردمی بود که ره آورد حداقلی ان برای ایران گذر از دوران تک صدایی و یک دستی و ورود به روزگاری که پر صلابت ترین زهر چشم ها از امریکا در خیابان های مصر ، لیبی ، سودان و تونس گرفته می شود.

در این میان کسانی هم بودند که خود را مسلمان آن هم از نوع واقعیش میدانستند و در عین حال از ابزار خشم مسلمانان بسی شرمنده بودند. و تلویحا احساس پاک مسلمین و بروز به هنگام آن را محکوم می کردند. هنوز یادمان نرفته روزگار تساهل و تسامحی را که حاصلی جز در نوردیده شدن مرزهای جغرافیایی مان توسط دشمن نداشت ولی این بار ما نمی گذاریم مرزهای عقیدتیمان به دست جماعتی یانکی منش درنوردیده شود.و همواره در گوش شیعه مستبصر این فراز از خطبه 27 نهج البلاغه پیچیده است که:"ذلیل و خوار نشد مگر قومی که در خانه خودش با دشمنش جنگید"

ولیکن برخورد احساسی در عین لازم بودن کافی هم نیست و قضیه خیلی جدی تر از این حرف هاست.همزمان و موازی با غوغای رسانه ای حول یک زباله سینمایی ، شبکه بی بی سی 4 با پخش مستند « اسلام : داستان ناگفته» ساخته« تام هالند» این بار نه با فحاشی بلکه بسیار مودبانه و با استفاده از نظرات کارشناسان مسلمان[!] و غیر مسلمان  ادعا می‌کند که مدارک معاصر معدودی در مورد ریشه اسلام و زندگی پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) وجود دارد. این موضوع که آیا اسلام همانند آنچه که مسلمانان همواره اعتقاد دارند با تمامی اصول و مبانی آن شکل گرفته، یا به تدریج و در طول سالیان به وجود آمده است.و اینکه درباره زمان نوشته شدن قرآن سوالات بسیاری وجود دارد یا مکه زادگاه واقعی حضرت محمد (ص) نبوده است.

و این برای رندان روزگار حاوی پیامی دردناک است و آن اینکه چشم های مسلمین از بخش لمپن آنتی-اسلام آکنده شده و ظرافت های رسانه ای را در نمی یابد در حالی که لبه برنده قیچی دارد کار خود را می کند.

اما این همه اقتضای جهان کفر است و آنچه در این میان تعجب برانگیز است غفلت،قصور و فشل تئوریک ماست.

امروز همانند دیروز در مقابل مشت گره کرده مسلمین پرچم خاکستری آزادی بیان را علم کرده اند...و فردا هم همین آش است و همین کاسه و مگر نمیدانید پیامبر زمینی ولتر فرمود:"ممکن است با نظر تو مخالف باشم ولی از جان میگذرم تا تو نظرت را بیان کنی."

حال در مقابل این همه پر چانگی غرب جواب مسلمین چه بوده ؟ دوباره در حالتی انفعالی تعدد زوجات پیامبر را مصلحتی دانسته اند. و نهایت استدلالی که عرضه کرده اند در واقع یک گروگان گیری مذبوحانه است که مگر در غرب زیر سوال بردن هلوکاست آزاد است که اهانت به مقدسات مسلمین آزاد باشد. گو اینکه چنانچه انکار هلوکاست نیز به انتهای لیست بی منتهای ازادی های بشر لیبرال اضافه گردد توهین به پیامبر اسلام نیز هیچ مانع عقلی ندارد. و این بیشتر به یک کپی برداری ساده لوحانه از مغلطه های سیاسی عوام الناس در تاکسی و اتوبوس و مترو می ماند.

امروز به اصطلاح اندیشمندان مسلمان به صراحت می گویند آزادی بیان یک مقوله مقدس است که از آن سوء استفاده می شود. و من اینجا مانده ام هاج و واج که این کدام واژه مقدسی است که کتاب الهی قران به آن دست نیازیده است اما کتاب بشری اعلامیه حقوق بشر بدان به صراحت اشارت داشته است. و با این تعبیر و تفسیر ذهن فشل مدعیان تفکر قران بازی تحدی را هم واگذار کرده است.

جالب تر آنکه آزادی بیان مقدس مولود اعلامیه حقوق بشری است که خود از شکم ناپاک مدرنیزم بیرون می آید و مدرنیزم یعنی تقدس زدایی از همه چیز.

اما اگر میخواهید این آخرین توهین غرب به مقدسات اسلام باشد باید فکر دیگری برداشت.و بدانید مادامی که نتوانید فلج تئوریک خود را که حاصل تحجر زدگی حوزه- تفکرات ارسطو-و غربزدگی دانشگاه- تفکرات کانت ، دکارت و هگل- است را درمان کنید این اهانت ها را پایانی نیست.و اصولا مغز خشک و منجمد و در واقع فشل اندیشمندان مسلمان امروزی را یارای مواجهه نیست چون خیلی قبل تر از این ها به آزادی بیان تعظیم کرده اند.

سال هاست با واژه هایی همچون شبیخون فرهنگی،ناتو فرهنگی و تهاجم فرهنگی آشناییم اما هیچگاه از خود پرسیده ایم فرهنگ مهاجم چیست؟ هجمه فرهنگی ناشی از تولید فرهنگی است و تنها یک فرهنگ مولد می تواند در هندسه فرهنگی امروز و فردا نقش بازی کند و باید دانست معارف و مفاهیم بشری اساس فرهنگ است.

از اینجا معلوم می شود فرهنگ عقیم از آن مردمانی است که زایایی مفهومی ایشان به کلی کور شده و مجبور به پروراندن فرزندان مفهومی بیگانگان گشته اند.مگر غیر از این است که چشمه ای که از درون نجوشد دیگر خشکیده است.

اما من زیاد نمی اندیشم بلکه زیاد قران می خوانم و کمی می اندیشم پس پاسخ اذهان ملحد و فشل هر دو با من!

و بدانید که او بیان را به بشر آموخت-عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿الرحمن: ٤-و همو پایه های توحید و اسلام را بر بیان و گفتمان نهاد-قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿الإخلاص: ١- معلم بیان در کتابش چیزی را گفت تا رسولش بر منبر همواره همو را فریاد کند-یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا ﴿الأحزاب: ٧٠- درستی بیان.

و حال ترازو بیاورید و بگویید کدامین را خریدارید بیان درست یا بیان آزاد را.

و اما می ماند آزادی از همه جا بی خبر که ما آن راهمزمان معادل لیبرتی و فریدوم گرفته ایم...آزادی و رهایی از چه چیز؟...رهایی از حقیقت و نور خدا یا رهایی از باطلیت و تاریکی های نفس.

و حال روی سخن من با شماست. بر هر حقیقت جویی است که در منکوبی باطلی مبین به نام آزادی بیان از هر آنچه توان و استعداد دارد دریغ نورزد...باشد که یخ آزادی بیان در برابر نور درستی بیان ذوب گردد...به امید آن روز

پ.ن: نام این عریضه برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری است که فرمودند: "محافظه کاری قتلگاه انقلاب است"

  • پسر روشن آب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی