لب پاشویه

روح من در جهت تازه اشیا جاریست

لب پاشویه

روح من در جهت تازه اشیا جاریست

یامین پور در جمع ما!

پسر روشن آب | پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۳ ب.ظ | ۰ نظر

دیروز11 شهریور 91 ساعت 6 بعد از ظهر-آمفی تائتر دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد-طرح ولایت

وحید یامین پور ، کسی که شاید غالبا با آغاز تب انتخاباتی 88 در تلویزیون شناسمان شد.

همو،بسی خودمانی تر از آن در جمع ما نشسته بود که حضورش را تشخیص دهم به ناگاه با اعلام مجری-که از قضا او هم شناس بود-دیدم همانی که لختی پیش از برش گذر کرده بودم برخاست و پشت تریبون چفیه سنجاق شده ای جا خشک کرد.

دست اندر کاران پس از سلام تازه دریافتند صدای محفل اندر اشکالی است... با کمی بالا و پایین سخن اغاز نمود ...همان دم خیلی بی تعارف از پخمه وار بودن ما گفت ما به اصطلاح "افسران جنگ نرم"...و گفت چنین برقی در چشمانتان ندیدم.

میخواست اگر بتواند اهمیت رسانه را برایمان جا بیندازد این را خودش میگفت. از سی ان ان گفت که وزات خارجه امریکا و شورای روابط خارجی ان کشور بدون این امپراطوری رسانه ای هیچ اند.مستند بی بی سی در مورد لیبی را مطرح نمود که در آن چقدر دولت انگلیس درباره جریان موسی کوسی مورد نقد قرار میگیرد و او خودش چقدر فکر کرده بود که چرا؟ و بعد خطاب به ما میگفت انگار رسانه سلطنتی انگلیس میخواهد بگوید اعتبار رسانه ای من از اعتبار حاکمیت سیاسی مهم تر است...باورتان نمیشود که میگفت اینها بعضا جامعه مخاطبینش یک نفر است

آنی شصتش خبردار شد که هوا گرگ و میش است و ان قریب اذان... پس از حاشیه کاست و بر مبلغ افزود از همان اولش هم معلوم بود که بحثش حوالی رسانه چرخ می زند.

رسانه ملی بسیار سیبل آبکشی برایش می نمود و تا می خورد زد...از جر و بحث هایش با مدیران ارشد سیما گفت که تمام فکر و ذکرشان پخش فوتبال های اخر شب بود و از قضا در چهارراه فوتبال هیچ تقاطع غیر همسطحی وجود نداشت.عملیات روانی مخوفشان هم بکارگیری واژه فوتبال جزیره بجای فوتبال انگلیس بود تا بلکه دماغ ملکه انگلیس بسوزد.از تکثیر نسل عمو پورنگ ها و خاله شادونه ها به جای بچه های خودمان گفت و از این جور نق های خودمانی...

بعد رفت سراغ اقتضای بالذات رسانه فارغ از محتوای آن هرچه که میخواهد باشد و البته با محوریت تلویزیون...

میگفت :

رسانه برای ما تقلیل پیدا میکند به یک ابزار ساده تکنولوژیک ...درست است که یخچال بخشی از نظم زندگی ما را دستخوش تغییر میکند ولی قابل اقماض است در حالی که رسانه خیلی جدی تر نظام جدیدی از زندگی را برای ما تعریف میکند.

تلویزیون حلقه خانوادگی ما را پاره میکند و همه به دور آن حلقه می زنند...ما وقت زندگیمان را با آن پر کرده و چیدمان منزلمان را  با ان تنظیم می کنیم ...طبق آماری که اخیرا منتشر شده متوسط مکالمه زوجین در تهران 17 دقیقه است حالا همین اتفاق بین والدین و فرزندان هم رخ میدهد.این در حالی است که اولین ابزار ارتباط میان فردی کلام است و همین هم کلامی موجبات تقلیل بسیاری از اسیب هاست و تو ببین عمق فاجعه تا کجا ها که نمیرود.

اوایل تلویزیون را اصولا جدی نمیگرفتند کمی که گذشت راجع به ان کتاب نوشته شد سپس رشته های دانشگاهی از قبیل جامعه شناسی ارتباطات و جامعه شناسی رسانه های ارتباط جمعی شکل گرفت و حالا میبینیم که دانشکده  رسانه تاسیس میشود.

بروید آرای مارکسیست ها را در باب امپریالیسم رسانه ای ببینید امثال هربرت مارکوزه و دیگران...چپ هابا اشاره به کارکرد رسانه ها هنگامی که در اختیار لیبرال سرمایه داری قرار میگیرد خروجی شوم آن را نظام برده داری رسانه ای تعبیر میکردند.

حالا ما با افرادی که همان حرفهای تکراری را مکرارا بیان میکنند چه کنیم..."اقا تلویزیون یک چاقوی میوه خوریست هم توانی پوست میوه را بکنی هم در صورت تمایل پوست آدمیزاد...اینجا دیگر باید گفت"وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین"

در جامعه شناسی توسعه بیان میشود که رسانه مهمترین ابزار گذار یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن است اینها که ابزار صرف نیستند... آوینی ده ها مقاله نوشت تنها در این رابطه که چگونه از دوربین استفاده باید کرد؟

آخر شما که ادعای بچه حزب اللهی بودن دارید تاثیر موبایل در سطحی شدن روابط اجتماعی را میدانید این اثر رسانه است جامعه ای که در ان محله نابود شده و باز بروید در کار وبلاگیتان-اخرین سطح مبارزه نرمتان-غرق شوید...یکی از وظایف ما محدود کردن دنیای دیجیتال است...ولنگاری در دیدن رسانه نداشته باشید نقد رسانه را یاد بگیرید تا رسانه و هر چیز مربوط به ان کوفتتان شود...باید کوفتت شود...رسانه به مثابه خمپاره هایی است که روی سرتان می آید و باید خیز بروید تا روی سرتان آوار نشود...این رسانه مانند اژدهایی است که مخاطب خودش را می بلعد تا زنده بماند...الان با یک کاریکاتور به اندازه یک مقاله دهها صفحه ای مطلب بیان می شود و هر فریم تصویر هزار کلمه است...و این است جنگ نرم

پ.ن.بعد از جلسه پرسش پاسخ  سریعا به سمت نمازخانه دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد در سمت دیگر سالن به راه افتادیم در راه چند سوال مطرح شد و وقتی یامین پور کفشکن نمازخانه را دید خیال کرد که همان فضای محقر محل به پا داشتن نماز است و وقتی شنید نمازخانه بسیار موسع تر در پشت پرده است کمی جا خورد و گفت خیلی دانشکده ها در تهران همین استاندارد را برای عبادت دانشجو دارند...پس از کشمکشی دوستانه قرار شد که نماز مغرب را یامین پور امام باشد و عشا را چون مسافر است ماموم... بعد از دعای همیشگی هم در حالی که او را احاطه کرده بودیم از دانشکده خارج شدیم و پای پراید سپیدی دقایقی درد دل گفتیم و سپس رفتیم پی کارمان...پایان

  • پسر روشن آب

یامین پور

طرح ولایت

رسانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی